اینطوری می شود که از یک آدم جدیدی که نمی دانیم چطوری سر و کله ش پیدا شد و یکهو نیست و نابود شد٬ پناه می بریم به یکی که هزار بار گه زد به زندگی مان! همینطوری سرگرمی مکالمه ای شروع می شود! بعد باز که دروغ می گوید یادت می افتد که بابا این همان گه قبلی ست! دعوا و باز برای بار هزار و یک م گه می زند به زندگی آدم!
بعد باز همان آدم جدید که نمی دانیم چطور نیست و نابود شده بود سر و کله اش پیدا می شود! می خواهی بگیری تا می خورد بزنی اش که مگر بیمار بودی که بگذاری من برای بار هزار و یکم توسط فلانی گه زده شود به زندگی م! و بیست و چهار ساعت تمام است که از تخت کنده نمی شوم و ذره ای خوردنی و نوشیدنی به بدنم نرسیده است.
همه شان را باید بکشید که دیگر گه نزنند مستقیم و غیر مستقیم به زندگی تان!
آدم های پرروی بی خاصیت مریض دروغگو را!
والسلام!